موکب امام حسین

متن مرتبط با «امام باقر علیه سلام» در سایت موکب امام حسین نوشته شده است

سلام بر حسین

  • درود بر حسین بن علی فرزند ابیطالبمیدانم درخواستم را بر می آوریحتما به من مدد می کنی..واگویه ای که ما اغلب از حسین داریم..اما جواب می‌دهد..درد دل کردن با حسین شفاستنیاز ما را برآورده می‌کندالسلام علیک یا ابا عبداللهالسلام علی الحسین.. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • السلام علی . ابلفضل القمر العشیره

  • السلام علیک یا عباس درود بر ابلفضل , ...ادامه مطلب

  • السلام یا عباس...

  • درود بر فرزند ایلیاد خوبی خاستن مهربانی خاستن شادی خاستن برای هم.. این کیش .ایین درست است.. فراوانی ارزانی خاستن برای هم... . .. .., ...ادامه مطلب

  • درود بر امام هستی بخش

  • درود بر افریدگار درود بر روزی رسان ..., ...ادامه مطلب

  • السلام علی الحسین..

  • السلام علی الحسین بن علی بن ابیطالب, ...ادامه مطلب

  • یاامام حسین..

  • سلام بر حسین .. درود بر نواده پیامبر.., ...ادامه مطلب

  • السلام علی الحسین بن علی

  • سلام بر حسین فرزند علی .... .. .. .. ..., ...ادامه مطلب

  • السلام علی الحسین بن علی بن ابیطالب..

  • درود بر حسین فررند علی فرزند ابیطالب .. .., ...ادامه مطلب

  • السلام علیک یا عباس

  • درود بر فرزند.... علی پسرابیطالب. .. . .., ...ادامه مطلب

  • تربت امام حسین علیه السلام به راستی اکسیر اعظم است.

  • شفای سرطانی با عنایت امام حسین علیه السلام1) در حدود 25 سال پیش مادر دامادم مبتلا به سرطان خون شد.قبلاً خواهرش مبتلا شده و در طول 7 سال درگذشته بود.ایشان با مشاهده ی آن آثار، احتمال داده بود که سرطان باشد و لذا از پزشک پرسیده بود که آیا این بیماری من «لوپوس» نمی باشد؟او خیال کرده بود که بیمارش خود پزشک است و بیماری اش را می داند، گفته بود: آری.لوپوس نوعی سرطان خون است که سرانجام منتهی به مرگ می شود و در آن لحظات آخر، همه ی مویرگ های بدن پاره می شود، خون زیادی از طریق حلق دفع می شود و در کمتر از پنج دقیقه بیمار جان می سپارد.پس از آگاهی بیمار از نوع بیماری خود، در کمتر از یک سال به آخر خط رسید، همه ی موهای سرش ریخت، دیگر حاضر نبود کسی به عیادتش برود.ص: 41در تهران بستری شد و هر روز به پایان خط نزدیک تر می شد.روز آخر شعبان بود، فرزندش عازم تبلیغ بود، آژانسی فرا خوانده، بار سفر بست و عازم تهران شد که از مادرش عیادت کرده، سپس برای تبلیغ به کرج برود.در لحظه ی حرکت یادم آمد که در منزل، تربت حضرت سیدالشهداء داریم، مقداری از آنرا در کاغذ پیچیده به ایشان تقدیم کردم و گفتم:مادر حتماً باوضو باشد، شما نیز باوضو باشید، تخت مادر را به طرف قبله قرار دهید، به حضرت سیدالشهداء علیه السلام توسّل کنید، در آن لحظاتی که حاضران دراطاق بیمارستان حال گریه و تضرّع دارند، این کاغذ را باز کنید، به تلاوت سوره مبارکه ی قدر مشغول شوید، تربت را در لیوان با آب ممزوج کرده، به ایشان بدهید و در تمام این مدّت تلاوت سوره قدر را ادامه دهید.ایشان وقتی به اطاق بیمارستان می رسد که مادر به آخر خط رسیده، طشتی در برابرش بوده و خون از حلقومش به طشت سرازیر بوده است.ایشان با توجّه به تجربه اش در مورد خاله اش متوجّه شده که کم, ...ادامه مطلب

  • هدایت یک جوان با نام نامی امام حسین علیه السلام

  • هدایت یک جوان با نام نامی امام حسین علیه السلامشب یک شنبه 10/5/89 برابر 20 شعبان 1431 ق که پایان جلسات دهه ی مهدویه و شب تجلیل از صاحب مکیال بود، یکی از خطبای ارجمند در قائمیّه ی اصفهان بر فراز منبر گفت:دو ماه پیش با جوانی به نام رضا آشنا شدم که سرنوشت خود را برای من تعریف کرد. گفت: من جوانی شرّ بودم، پدر و مادرم را تا حدّ کشت کتک می زدم، جز نمازو روزه هر کاری انجام می دادم.شب عاشورا پدر و مادرم به حسینیه رفتند، من به دنبال کثافت کاری خود بودم، در مسیر خود دختری را سوار کردم که می خواست به حسینیه برود، او را به زورص: 211- 1. نگارنده، کرامات المعصومیه، ص 9- 16.به محلّی بردم و خواستم به او تعدّی کنم، هر چه گریه و تضرّع کرد و گفت: شب عاشوراست، اعتنا نکردم.گفت: من علویّه هستم، به پاس حرمت مادرم حضرت زهرا مرا رها کن، اعتنا نکردم.گفت: بیا امشب با امام حسین معامله کن، امام حسین دست عطوفتش را بر سر تو بکشد.نام امام حسین در تمام اعماق دلم تأثیر گذاشت، او را سوار کردم و دم در حسینیه پیاده اش کردم.به منزل آمدم، تلویزیون را روشن کردم، داستان عاشورا را تعریف می کرد و در نصف صفحه ی تلویزیون تعزیه را نشان می داد که بر سر کودکان تازیانه می زدند.بی اختیار اشکم جاری شد، مدتی نشستم و گریه کردم.مادرم آمد، تا وارد خانه شد، پرسید: رضا چه شده؟ گفتم: هیچ، گفت: نه، از همه جای اتاق، بوی امام حسین می آید.فردا بی اختیار به حسینیه رفتم.همه ی بچه های محل مرا می شناختند و می دانستند که من اهل هیأت نیستم، من یک پارچه شرّ هستم.رئیس هیأت گفت: آقا رضا! تو هم حسینی شدی؟ گذرنامه ات را بده تو را ببرم کربلا.گفتم: پول ندارم، گفت: با هزینه ی خودم می برم.به فاصله ی چند روز رفتیم کربلا، همه رفتند حرم، من خجالت می کشید, ...ادامه مطلب

  • شفایافتگان با تربت حضرت سیّدالشهداء علیه السلام

  • شفایافتگان با تربت حضرت سیّدالشهداء علیه السلام1) روز شنبه 11/8/92 برابر با 27 ذیحجّة الحرام 1434 ق. آیة اللّه حاج سیدصادق روحانی فرمودند: پس از انتشار برخی از مجلدات «فقه الصادق» مرحوم آیة اللّه میرزا مهدی شیرازی قدس سره نامه ای نوشتند و مرقوم فرمودند: من از تقدیر از این اثر ارزشمند ناتوانم، لذا مقداری از تربت امام حسین علیه السلام که خودم از قبر مطهّر آن حضرت برداشته ام، برای شما ارسال نمودم.یک وقت محمود (سید محمود خسروشاهی، نوه ی ایشان) مریض شد، دکترها جواب کردند.آقای خسروشاهی گفت: من دیگر نمی توانم تحمل کنم. ایشان رفت. من یادم آمد که مقداری از این تربت هست، آن را در آب حل کردیم و با زحمت دهانص: 213محمود را باز کردیم و در دهانش ریختیم، همان لحظه بلند شد و نشست. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حاجت امام حسین

  • ۱) در حدود سی سال پیش با دوست دانشمندم آقای حاج شیخ یعقوب جعفری به شیراز رفتیم، مهمان آقای دکتر ثقفی بودیم که در آن ایّام در دانشگاه شیراز تدریس می کرد و در ساختمان بیمارستان نمازی شیراز اقامت داشت.روز سوم شعبان بود، آیه اللّه محلاتی راننده اش را فرستاد، ما را به زیارت شاهچراغ، علاء الدین حسین و علی ابن حمزه برد.استاد ثقفی چهار پسر داشت و خداوند دختری عنایت فرموده بود که حدوداً دو ساله بود و مورد علاقه ی خاص پدر و مادر بود.منزل ایشان در طبقه ی پنجم بود و این دختر در بالکن منزل مشغول بازی بوده، از معجر جلو بالکن بالا می رود و از آن ارتفاع بلند (حدود ۱۵ متر) به روی زمین می افتد.همسایه ها می بینند و او را برداشته و به بیمارستان می برند، پس از معاینه می گویند: هیچ آسیبی ندیده است، ولی چون احتمال ضربه مغزی هست، باید چند ساعت تحت مراقبت باشد. پس از مراقبت ویژه مرخّص شد و با عنایت امام حسینعليه‌السلام هیچ آسیبی به او نرسید.۲) روز جمعه ۱۱ محرم ۱۴۲۲ برابر ۱۷/۱/۸۰ شمسی اولین روز مجلس دهگی مداح اهل بیت حاج آقای بساطچی، باند بلندگو از ارتفاع بلند بر سر یکی از بچه ها می افتد، از آنجا روی زمین می افتد و شیشه ی نشکن زیر فرش پودر می شود.از گلوی بچه در اثر شدت ضربه خون می آید، کمرش به درد می آید، ولی از عنایت امام حسینعليه‌السلام هیچ آسیبی به او نمی رسد.۳) برادرزاده مرحوم شیخ قاسم واعظ مهاجر (۱۲۹۲ _ ۱۳۶۲ ق) با یکی از دوستانش به روسیه می رود، مدتی در روسیه کار می کند، مقداری طلا و وسایل به دست می آورد و عازم خوی می شود.چون اسب دوستش قوی بود، طلا و وسایل خود را بر اسب او می بندد، به هنگام عبور از رود ارس، رفیقش عبور می کند، ولی چون اسب او ناتوان بوده، آب آنها را با خودش می برد.در این حال به رفی, ...ادامه مطلب

  • sghl.سلام

  • سلام بر حسین فرزند علی فرزند ابیطالب..... .. .., ...ادامه مطلب

  • سلام..

  • یا امام حسین تشکر به خاطر خوبی ات .... ... سلام بر سومین جانشین پیامبر درود بر برگزیده خدا... ...., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها